به ژرفای دریا میسپارم واپسین واژههایم

به ژرفای دریا می‌سپارم واپسین واژه‌هایم
تا اگر روزی خاطر کسی بر نام من گذر کرد
آوای موج‌ها را بشنود و دریابد
که چگونه در خلوت غربت ...به شعله‌ی بی‌صدا سوختم
به دامان باد می‌سپارم نفس‌های فرسوده‌ام
شاید رهگذری ناشناس
عطر جان زخم‌خورده‌ای را بیابد
که هرگز مجال فهمیده شدن نیافت
به سیاهی شب می‌سپارم اشک‌های بی‌پناه
باشد که ستاره‌ای بی‌قرار
قصه‌ی خاموشم را بر سینه‌ی آسمان حک کند
و اگر بهره‌ای ناچیز از دنیا هنوز برایم باقی‌ست
آن را به آغوش سکوت می‌سپارم
که سکوت...یگانه میراث‌دار صادق رنج‌های من است
دیدگاه ها (۴)

می‌دانم بودنم برایت جهنم بود...می‌دانم که بارها آزارت دادممت...

تو که وعده‌ی مهر دادی...گفتی با چشمان بسته می‌نگریبا گوش‌های...

برگ‌ها یکی‌یکی محل رفتنم را امضا کردند نه فریادی که نجواهایی...

این شکست مرا به زانو نشاندبه سجده کشانددر برابر رنجی که دست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط