خودش که نیست

خودش که نیست
ببیند به هر چه می نگرم
به روی‌ مردمک چشمم
انعکاسش هست
نمی توانم
از این عشق مرده دل بکنم
هنوز توى سرم
عطر مست ياسش هست
دیدگاه ها (۰)

رفتن همیشه دست تکان دادن نیست گاهی می توانی روی یک صندلی نشس...

با یک مُشت خیال و فکر و رویا که نمی‌شود زندگی کرد!باید کسی ب...

دستهایم را می بویم نمیدانم نامه هایی که برایت مینویسم روزی ب...

ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم”‏حالم حال درختی ست کهزیبا به نظ...

رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوزعکس روی تو در این آینه پید...

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط