تو اگر دست نجنبانی دلم پیر شود
طفل نوپای غزل باز زمین‌گیر شود

بی‌قرارم که به دست آورمت من یا نه
ترسم از دست رَوی و تا ابد دیر شود

همه تقدیر جهان بی‌تو نمی‌ارزد هیچ
جز نگاه تو نگاهی که نمی‌ارزد هیچ

اندکی فرصت شادی که در این دنیا هست
بی‌تو این شادی و غم‌ها و جهان یکجا هیچ

فرفری موی غزل‌ساز منی
عشق خاموش غزل‌های من

تو از این حال دلم بی‌خبری
جز دل من به کسی دل ندهی

دل من گرمای دست تو را می‌خواهد
برق اغواگر چشمان تو را می‌خواهد...🦋🦋

سیم تلفنیات منو کشته بلااا😍

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

سرم بر سينه ي يار است ، از عالم چه مي خواهم ؟به چنگم زلف دلد...

زنده به عشق سر کشممنّت جان چرا کشم؟ پهلوی یار خود خوشمیاوه چ...

با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو رادر هر بتی كه ساخته ام ...

سلامتی داداشهای خوب دنیاتقدیم به وجود باصفای داداش رضا ومحمد...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشبمهمان عزیز آمده در خانه‌ام ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط