دیدنت از دور ڪافی نیست من کم طاقتم
من فقط وقتی در آغوشت بمیرم راحتم
عاقبت یک روز رسوا میکند این کوہ را
رود غمگینی که راہ افتادہ روی صورتم
گیرم اصلا شاعر خوبی شدم اما چه سود
بی تو من فرمانروایی بی سپاہ و دولتم
هیچ ڪس با نیت ماندن نیامد سمت من
مثل مسجدهای بین راہ سردم،خلوتم
باتمام بدبیاری های تقدیرم هنوز
راضی ام از اینکه نامت بردہ شد در قسمتم
گرچه نزدیکی به من اما رهایم میکنی
مثل فروردین و اسفند است با تو نسبتم
نه نیازی نیست عذرم را بخواهی مدتی ست
با همہ وابستگی دنبال رفع زحمتم...🦋🦋
این دروغ میگه ها من تازه میخوام زحمتهامو شروع کنم😉😂
محیای سفربه دیار یار😍
من فقط وقتی در آغوشت بمیرم راحتم
عاقبت یک روز رسوا میکند این کوہ را
رود غمگینی که راہ افتادہ روی صورتم
گیرم اصلا شاعر خوبی شدم اما چه سود
بی تو من فرمانروایی بی سپاہ و دولتم
هیچ ڪس با نیت ماندن نیامد سمت من
مثل مسجدهای بین راہ سردم،خلوتم
باتمام بدبیاری های تقدیرم هنوز
راضی ام از اینکه نامت بردہ شد در قسمتم
گرچه نزدیکی به من اما رهایم میکنی
مثل فروردین و اسفند است با تو نسبتم
نه نیازی نیست عذرم را بخواهی مدتی ست
با همہ وابستگی دنبال رفع زحمتم...🦋🦋
این دروغ میگه ها من تازه میخوام زحمتهامو شروع کنم😉😂
محیای سفربه دیار یار😍
- ۷۰۵
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط