🦋 Wounded butterfly 🦋
part 11
ویو جونگکوک 🌕
بعد یک ماه و خورده ای و کارای شرکت و از همه مهمتر کارای باند بالاخره یه روز تعطیل گیر اورد . کل روزو خواب بودم و واقعا به این خواب نیاز داشتم ولی باید بلند میشدم . رفتم یه دوش گرفتم البته دوش نبود یک ساعت زیر دوش بودم . امدم موهامو خشک کردم . هوا تقریبا بارونی بود . یه کت شلوار مشکی به عشق پدرم پوشیدم که هرگز کت شلوار از تنش بیرون نمیآمد. از صبح خدمتکارارو فرستاده بودم خونه و هیشکی نبود و با خیال راحت زدم بیرون . میخواستم پیاده برم تا قبرستون ولی یه حسی بهم گفت ماشین بردارم. با ماشین رفتم راستش به حس شیشمم بینهایت اعتماد دارم.
10 دقیقه بعد : از ماشین پیاده شدم و وارد قبرستون شدم و سمت پدر و مادرش که هنوز باورش نمیشد زیر خاک باشن راه افتاد . سمت راستش مادرش بود و سمت چپش پدرش . دوتا دستشو گذاشت رو دوتا سنگ قبر پدرو مادرش و مشغول دردودل کردن با پدرو مادرش بود که بوی عطری توجهشو جلب کرد
ویو یانگ هی 🦋
تو فکر بودم که به یه چیزی برخورد کردم یه ماشین پورشه مشکی بود . دورو برمو نگاه کردم دیدم روبه روی قبرستونم .
یانگ هی :من چرا امدم اینجا ؟
یاد رفیقم و کسی که برام مادری کرده بود افتادم ایزول . رفتم داخل و رفتم سمت قبر مادرم .
(یانگهی خودشم نمیدونست چرا همیشه به دوتا قبر بغل مادرش سلام بده . ) ((من میگم چون مادر شوهر پدر شوهرتن🤣🤣🤣))
ولی اینبار کسی امده بود که به اون دوتا قبر سر بزنه خانم جئون سومی و جئون سوهو . یه پسر جوون که عضله هاش از زیر کت مشکیش هم معلوم بود امده بود پیششون . اهمیتی ندادم و رفتم پیش مامانم .
(اینجا باید به عضله ها اشاره میکردممممممم🛐🛐🛐)
در همین حین که تو کف جذابیت پسر بودم پسر برگشت و از جذابیتش زبونم بند امده بود
یانگ هی (تو دلش):واییییی عجب چیزییییهههه . ولی با این همه پیرسینگ بازم کیوتهه امیدوارم خودش بدونه . چشمااشش وایییی چرا له چشاش دقت نکردم مثل اسمون شب عمیق و تاریکه ولی یه برقی داره .
فکر کنم دقیق سه چهار دقیقه داشتم نگاش میکردم .
ویو جونگکوک 🌕
برگشتم ببینم صاحب این عطر کیه که ادمو مست میکنه . برگشتمو با چهره بی احساس ولی همانند فرشته یه دختر روبه رو شدم موهاش فر بود و باز گذاشته بودش و تقریبا تو صورتش رخته بود خیلی دلم میخواست موهاشو کنار بزنم و بدم پشت گوشش . دقیق چهار دقیقه لو که به هم خیره شده بودیم و تو این چهار دقیقه اون حتی پلکم نمیزد . واسم سوال بود که این سکوت کی یا به دست کدوممون شکسته میشه که صداش تو گوشم پیچید
یانگ هی 🦋 سلام ...... احیانا شما از اشناهای خانم و اقای جئون هستید ؟ چون تا به حال ندیده بودم کسی بیاد پیششون . به خاطر همین پرسیدم .
صدای دختر مقابلم جوری توش ارامش بود که منو تو اقیانوس خودش غرق کرد . ولی همونقدر هم مثل چهرش بی احساس و یخ بود . ولی ته صداش یه احساس خیلی ضعیفی بود که فک کنم فقط من تونستم بفهممش . بالاخره از فکر امدم بیرونو
جونگ کوک 🌕..........
شرایط:
۱۰ کامنت
۵ لایک
ادامه دارد 💜🩷❤️🤍
part 11
ویو جونگکوک 🌕
بعد یک ماه و خورده ای و کارای شرکت و از همه مهمتر کارای باند بالاخره یه روز تعطیل گیر اورد . کل روزو خواب بودم و واقعا به این خواب نیاز داشتم ولی باید بلند میشدم . رفتم یه دوش گرفتم البته دوش نبود یک ساعت زیر دوش بودم . امدم موهامو خشک کردم . هوا تقریبا بارونی بود . یه کت شلوار مشکی به عشق پدرم پوشیدم که هرگز کت شلوار از تنش بیرون نمیآمد. از صبح خدمتکارارو فرستاده بودم خونه و هیشکی نبود و با خیال راحت زدم بیرون . میخواستم پیاده برم تا قبرستون ولی یه حسی بهم گفت ماشین بردارم. با ماشین رفتم راستش به حس شیشمم بینهایت اعتماد دارم.
10 دقیقه بعد : از ماشین پیاده شدم و وارد قبرستون شدم و سمت پدر و مادرش که هنوز باورش نمیشد زیر خاک باشن راه افتاد . سمت راستش مادرش بود و سمت چپش پدرش . دوتا دستشو گذاشت رو دوتا سنگ قبر پدرو مادرش و مشغول دردودل کردن با پدرو مادرش بود که بوی عطری توجهشو جلب کرد
ویو یانگ هی 🦋
تو فکر بودم که به یه چیزی برخورد کردم یه ماشین پورشه مشکی بود . دورو برمو نگاه کردم دیدم روبه روی قبرستونم .
یانگ هی :من چرا امدم اینجا ؟
یاد رفیقم و کسی که برام مادری کرده بود افتادم ایزول . رفتم داخل و رفتم سمت قبر مادرم .
(یانگهی خودشم نمیدونست چرا همیشه به دوتا قبر بغل مادرش سلام بده . ) ((من میگم چون مادر شوهر پدر شوهرتن🤣🤣🤣))
ولی اینبار کسی امده بود که به اون دوتا قبر سر بزنه خانم جئون سومی و جئون سوهو . یه پسر جوون که عضله هاش از زیر کت مشکیش هم معلوم بود امده بود پیششون . اهمیتی ندادم و رفتم پیش مامانم .
(اینجا باید به عضله ها اشاره میکردممممممم🛐🛐🛐)
در همین حین که تو کف جذابیت پسر بودم پسر برگشت و از جذابیتش زبونم بند امده بود
یانگ هی (تو دلش):واییییی عجب چیزییییهههه . ولی با این همه پیرسینگ بازم کیوتهه امیدوارم خودش بدونه . چشمااشش وایییی چرا له چشاش دقت نکردم مثل اسمون شب عمیق و تاریکه ولی یه برقی داره .
فکر کنم دقیق سه چهار دقیقه داشتم نگاش میکردم .
ویو جونگکوک 🌕
برگشتم ببینم صاحب این عطر کیه که ادمو مست میکنه . برگشتمو با چهره بی احساس ولی همانند فرشته یه دختر روبه رو شدم موهاش فر بود و باز گذاشته بودش و تقریبا تو صورتش رخته بود خیلی دلم میخواست موهاشو کنار بزنم و بدم پشت گوشش . دقیق چهار دقیقه لو که به هم خیره شده بودیم و تو این چهار دقیقه اون حتی پلکم نمیزد . واسم سوال بود که این سکوت کی یا به دست کدوممون شکسته میشه که صداش تو گوشم پیچید
یانگ هی 🦋 سلام ...... احیانا شما از اشناهای خانم و اقای جئون هستید ؟ چون تا به حال ندیده بودم کسی بیاد پیششون . به خاطر همین پرسیدم .
صدای دختر مقابلم جوری توش ارامش بود که منو تو اقیانوس خودش غرق کرد . ولی همونقدر هم مثل چهرش بی احساس و یخ بود . ولی ته صداش یه احساس خیلی ضعیفی بود که فک کنم فقط من تونستم بفهممش . بالاخره از فکر امدم بیرونو
جونگ کوک 🌕..........
شرایط:
۱۰ کامنت
۵ لایک
ادامه دارد 💜🩷❤️🤍
- ۱۵۰
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط