این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

ما بی‌غمان مست دل از دست داده‌ایم
هم‌راز عشق و هم‌نفس جام باده‌ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم

کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه
کانصاف می‌دهیم وز راه اوفتاده‌ایم

چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

گفتی که #حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم
دیدگاه ها (۰)

نشد برای عشق مون برای این دیوانه‌ات سفر کنینشد یه بار به حال...

خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری

مو از قالوا بلی تشویش دیرمگنه از برگ و باران بیش دیرماگر لات...

اين کباب خوش نمک محتاج چشم شور نيست

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط