ضعیفم بسیار ضعیف و ناتوان سست عنصر مفلوک درمانده

ضعیفم.. بسیار ضعیف و ناتوان.. سست عنصر.. مفلوک.. درمانده.. ضربات هولناک پتکهای نامرئی بر بازوان و کل بدنم به شدت درد می‌کنند..  نمی‌دانم مستحق این همه درد و بدبختی هستم یا نه.. اما دلیلش را خوب میدانم.. دوری از تو.. جان به لبم رسانده و هرلحظه از روز نیست که به تو فکر نکرده باشم و پس از ان به مرگ زود هنگامی که این همه ویرانی را پایانی باشد.. امروز بشدت ضعف بدنی ام مرا از پای انداخته و همچون روحم حتی توان حرکت دادن دستم را نیز نداشتم و پس از مشقتهای بسیار این نامه را برای تو معبود عزیزم مینویسم.. تنها دلیل آن رویایی است که شب قبل دیده بودم.. رویایی که در کل ساعت‌های آن فقط منو تو بودیم.. و من با این آگاهی که می‌دانستم این یک رویا و خیالی بیش نیست تمام لحظات آن را به تماشای تو و لمس دستانت سپری میکردم.. مبهوت از زیبایی تو.. و درد فراغ تو چشمانم را بارانی کرد.. و آرزویی که عملی نشد.. آرزوی اینکه در همان حال این زندگی و دنیای حقیقی  را بدرود بگویم.. تا دیگر از تو جدا نشوم.. کاش جرعت این را داشتم لاعقل در خواب و رویایم تو را ببوسم... اما حسرت احساسی ست که مدتهاست به دوش میکشم.. در دورترین حالت ممکن از تو عزیزترین ابدی ام..
دیدگاه ها (۰)

‏درونِ حنجره‌ام قارچ‌های زهر روییده‌ست،دهانم از خزه انباشته‌...

خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را...[<]#و_دیگر_هیچ

وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بودو در تمام شه...

دلم میــخاسـت چیزی بهـش بگـویمکه بداند چقد دوسـتـش دارم..گفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط