رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۸۱

ارسلان، رفتم خونه دیانا دیا کجایی حتما رفته خرید

دیانا، چشمامو باز کردم دستام بسته بود یه داد زدم که یکی اومد تو یه زنه بود

زنه، چته وحشی ببند دهنتو

دیانا، ولم کنی

زنه،هروقت از عزیز دلت پول گرفتیم چشم

دیانا، ولم کن

زنه،گوشیت کجاست عه اینجات فرفری من به به شماره زنگ زدم

ارسلان، الو دیانا

زنه، دیانا نداریم ۲۵ میلیارد پول جور میکنی دیانا جونتو میگیری
دیدگاه ها (۲)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۸۲ارسلان، پیشته دیانا، گریه کردم گفت...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۸۳ارسلان، شد ۱۹ میلیارد زنگ زدم خاله...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۸۰.... ۳ هفته بعد ....دیانا، رفتم سو...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۷۹دیانا، با آخ و اوخ نشستم رو تخت ار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط