رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۸۰

.... ۳ هفته بعد ....

دیانا، رفتم سوپری داشتم خرید میکردم یکی

زد رو شونم برگشتم


یک نفر، دخترم میشه بیای اونطرف بهم کمک

کنی یه چیزی و بردارم



دیانا، یه پیر زنه بود بله رفتم اون طرف که یه

چیزی جلوی بینیم و گرفت و سیاهی مطلق
دیدگاه ها (۲۸)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۸۱ارسلان، رفتم خونه دیانا دیا کجایی ...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۸۲ارسلان، پیشته دیانا، گریه کردم گفت...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۷۹دیانا، با آخ و اوخ نشستم رو تخت ار...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۷۸دیانا، آخ آخ دلم میمردی یکم آروم ت...

KI part 10

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط