عشق تو مرا از بستر رخوتناکم
آزاد می کند
و از مرگ روزمره
و می گسلاند زنجیرهای نامریی را
که پیوند من است با
امروز، این ساعت و این شهر
که پیوند من است با
دیوارهای یکنواخت
با فریاد همسایگان پرگو
با فریاد روزنامه فروش با همان عنوان های مکرر
و با مگسان سمج تابستان
عشق تو مرا از جزئیات ابلهانه
آزاد می کند
تا آن گونه که هستم باشم
فرشته سپیده دم
که از گام زدن می پرهیزد
در آرزوی پرواز
عشق تو در من می رویاند
بال های شفاف فراوان
و پرواز می کنم
همچون پروانه افسانه ای
که تازه از پیله به درآمده باشد
عشق تو مرا از زندان لحظه
آزاد می کند
تا من و بی انتهایی
یگانه شویم
@lovebandar
دیدگاه ها (۰)

مرا‌‌ رها نکن عزیزمتحمّل رفتنت را ندارمبا اشک‌های حسرتمنمی‌ت...

جوری ک من پای عشقم میمونم😁👌🏼بر عکس اونی ک با اولین سلام خوبی...

امر می کند که خرامان بیابخند و بیارقصنده بیاامر می کند در آغ...

آدم الکیای زندگیتو اَلَک کنفکر کن امشب ماشین‌زده بهت بردنت ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط