روزگار مرگ انسانیت است

روزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخ گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بردار
اشک در چشمان وبغضم در گلوست
وندرین ایام زخهرم در پیاله زهرمارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم

#فالو#لایک
#فالو#بک#فالو
دیدگاه ها (۰)

محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم، آنچه را که اسمش را غرور ...

محکم باش ،اما بی ادب نباش مهربان باش ، اما ضعیف نباشاعتماد ب...

یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشتآن یکی بیچاره دندان داش...

ای آرزوی آرزو آن پرده را بر دار از اومن کس نمی‌دانم جز اومن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط