بانویی به پزشک گفت

بانویی به پزشک گفت :
نمی‌دانم چرا افسرده ام و خود را
زنی بدبخت می‌دانم .

پزشک گفت : باید ۵ نفر از خوشبخت ترین
مردم شهر را بشناسی و از زبان
آنها بشنوی که خوشبختند .
زن رفت و پس از چند هفته برگشت ،
اما اینبار اصلاً افسرده نبود .

به پزشک گفت : برای پیدا کردن آن ۵
نفر ، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم
خوشبخت ترین هایند رفتم ، اما وقتی
شرح زندگیشان را شنیدم ، فهمیدم که
خودم از همه خوشبخت ترم .

خوشبختی یک احساس است و لزوما
با ثروت بدست نمی آید .
خوشبختی ، رضایت از زندگی
و سپاسگزاری برای داشته هاست ،
نه افسوس برای نداشته ها.
دیدگاه ها (۴)

‌از آن کسى که کتابخانه داردو کتابهای زیادی می خواند، نترسید؛...

روزگاری عاشق دختر جنگل‌بان بودافرای نرسعی کرد پایش به خانۀ آ...

زندگی رو سخت بگیری، سخت میشهبخند، پرواز کنموسیقی مورد علاقه ...

مرور زمان همه چی رو ثابت میکنهتو فقط صبر کن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط