چه مرگت شده عزیزکم چه بر سر تو آمده ای ناعزیزم میخوا

چه مَرگَت شده عزیزکم؟ چه بر سر تو آمده ای ناعزیزم ؟ میخواهی مرا فراموش کنی ؟
آن زمان گر کسی در مظهرم جز گُل کلامی بر زبان میآورد سرش گوشه‌ای آویزان و تنش کنج دیگری بود ؛ حال ، خودت نیز بعد از ان همه فحاشی از آنی که زمانی بدش را پیشم میگفتی دفاع کرده منِ بی‌دفاع را فریاد میزنی ؟
سوالی دارم ، آن هم این است که
{ تو.. کیستی؟؟ }
چرا که میدانم تو آنی نیستی که مرا دوست میداشتی . تو آنی نیستی که دست نوازشت را بر سرم میکشیدی...تو آن نیستی
نه دلبندم ، تو آن نیستی عزیز تر از جانم . حاضرم عهد بندم گر سر از تن جدا و خود را خلاص کنم ، زره ای غمناک نخواهی شد.
دیروز به هنگامی که در آیینه خود را برانداز میکردی ، خوب میدیدم که آن کسی که در آیینه به تو چشم دوخته ، "تو" نیستی ،
تو دیگر آن نازنینی نیستی که جانم را برایَش در کفهء ترازو به هراج گذاشته بودم
نه..
تو دیگر ، تو نیستی...
دیدگاه ها (۰)

سخنان بد بیشتر به چشم میآیَند و این انکار نکردی‌ست ،و من..آن...

اوکی.. پسرای قشنگم ، حالتون چطوره عزیزام؟ روزتون مبارک باشه ...

آره خب من هیچوقت فرزند محبوب نبودم.هیچوقت نوهء محبوب نبودم.ه...

پاره وجودم، سلامحالت چطور است؟ چند باری برایت نامه نوشتم اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط