پاره وجودم سلام

پاره وجودم، سلام
حالت چطور است؟ چند باری برایت نامه نوشتم اما حتی کبوتر ها نیز از سر این خانه عبور نمی‌کنند..
میان گریه هایم دوباره تورا یاد کردم، دلیل زیبایی برای این اشک های نالایق هستی
این آخری ها.. حتی دیگر نگاهم نیز برایت آزار دهنده بود.. به هنگامی که زبانم را برای دوست داشتنت بریدی بوسه هایم را از برایت روا کردم و بعد، با فریادت لبانم را بهم دوختی و من باز هم با گستاخی نوازش هایم را به تو هدیه کردم.. اما بعد از دست دادن بازوانم تنها دلخوشی ام چشمانی سوسو زنان بود که گویا آن هم از نگاه
تو...
اما حال.. با زبانی ناتوان، لب‌هایی بی درو پیکر، دست‌هایی بریده و چشمانی کور شده با ندای دلی بی مغ برایت نامه ها نوشتم و چندباری تورا نیز مطلع کردم، اما هیچ خبری نیست..
انگار مرده‌ای!
دیدگاه ها (۰)

آره خب من هیچوقت فرزند محبوب نبودم.هیچوقت نوهء محبوب نبودم.ه...

چه مَرگَت شده عزیزکم؟ چه بر سر تو آمده ای ناعزیزم ؟ میخواهی ...

مرا کمک کنیدقلبم درد دارد و هیچ طبیبی مرا نمیپذیردمی‌گویند د...

سلام دلبندم ، زمان درازیست که چشمان سیاهت را ندیده‌ام ؛ اما ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط