عاشقانه های شبنم درکنار زندگیم
از من اصرار و از او انکار...
تصدقش که دلش نمیآمد من هم
سرما بخورم
آخر شب بود و پاییز بود و باران
من بودم و یار بود و خیابان
و حالا
من مانده امُ
سرفه هایی که از هر چیزِ دیگری
بیشتر میچسبد!
تصدقش که دلش نمیآمد من هم
سرما بخورم
آخر شب بود و پاییز بود و باران
من بودم و یار بود و خیابان
و حالا
من مانده امُ
سرفه هایی که از هر چیزِ دیگری
بیشتر میچسبد!
- ۸.۰k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط