حسرت

حسرت
Part:15
در رو باز کردم که همونطور انتظارش رو داشتم کوک بود!
جونگ سو قرار بود تنش کت شلوار بپوشه!
خیلی خوشتیپ شده بود.
کوک:چ.قدر خوشگل شدی'لبخند'
دا یون:توعم خیلی خوشتیپ شدی'خنده'
کوک:خب میتونم بیام داخل؟!
دا یون:اوه حتماا
کوک اومد داخل و در رو بست که یهو با شمع و گل های رو زمین مواجع شد
کوک:خب اینجا چخبره؟!'خنده'
رفتم جلوش وایسادم و گفتم
دا یون:عاشقتم'لبخند'
کوک:چ.ی؟!'شوکه'
دا یون:عاشقتم'خنده'
که یهو کوک منو از کمرم گرفت بوسیدم.!!
انقدر با هیجان میبوسید که انگار این چندماه تشنه لبام بود!!!!
که یهو نفس کم آوردم و با دستام بهش فرموندم ولم کنه.!
کوک:دوست دارم عاشقتم اصن خیلیییییی دوست دارمممم
دا یون:منم منم عاشقتممم
"و بله اهم اهم😂"
"صبح"
"هایون و کوک و جونگ سو تو حال"
"دا یون خوابیده"
هایون:عوف چقدر میخوابههه
جونگ سو:خودت بدتری
کوک:بیب اومدی؟!
دا یون:اوم'خابالو'
هایون و جونگ‌سو:بیببب؟؟!؟!؟!؟!
کوک:یسس
هایون:رل زدیننن ستدیهیدییا
کوک:اوهوم
دا یون:عوفف چیزی نداریم‌بخورم
کوک:عاااممم من همرو‌خوردم
دا یون:بی تر ادببببب
هایون:بیا برات شکلات خریدم
دا یون:ممنونم‌ هایون جونممم
هایون:-_-
جونگ سو:کوک ما نمیریم‌سرکار؟!
کوک:گیر چه ک*خلی افتادیم.
باباا امروز تعطیلههه حالا انقدر به کارت توجه نکن گشاد
جونگ سو:گشاد خودتی الاغ
هایون:ههه بسهه
دا یون:"به کوک پیام داد"
خدا نکشتت مردم از درددد
کوک:"بهش پیام داد"
حیح
"دا یون گوشیو خاموش کرد"
"کوک هم گوشیو خاموش‌کرد"
هایون:خب ماهم بریم‌خونه
دا یون:چیشد اومده بودین اینجا؟!
هایون:خب
جونگ سو:فضولی خانم گل کرده ب...
هایون:نه الکی میگه'خنده ضایع'
دا یون:-_-
کوک:اقای گشاد برو سرکار بدو'خنده'
دا یون:امروز که تعطیله-_-
کوک:دارم‌مسخرش میکنم-_-
دیدگاه ها (۲)

#سناریو_درخواستیموضوع:وقتی خوناشام هستیم و خون میخوایم و ازش...

#سناریو_درخواستیموضوع:وقتی خوناشم هستن و خوابیم و میخوان خون...

حسرتPart:14چرخوندن و افتاد به هایون و کوکهایون:ج یا ح؟!کوک:ح...

حسرتPart:13دا یون:خب من میخوام برم لباس بخرمکوک:اوکی باهم می...

#عشق _جنایت 🔪پارت48شوگا:جونگکوک که با عصبانیت داشت به جینو و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط