کنسرت داریوش
من، مهرشاد…
یکی از اوناییام که با صدای داریوش قد کشید.
از همون سالهای پر تبوتاب نوجوانی،
وقتی هنوز خیلی چیزا رو نمیفهمیدم،
ولی خوب میدونستم وقتی میگه:
"شیرین من، تلخی نکن با عاشق..."
یکی داره از عمق دلش حرف میزنه.
با 《 بوی گندم 》 نفس کشیدم
با 《 چشم من》 اشک ریختم
با 《 شام مهتاب 》 عاشق شدم
و با《 ای عشق 》 دلم لرزید...
داریوش برام فقط یه صدا نبود،
یه تکه از وجودم بود.
یه صدای زخمی بود توی روزای بی پناهی.
تو هر تاریکی،
تو هر بیکسی،
صداش رفیقِ شب های بی خواب من بود، رفیق لحظه هایی که هیچی آرومم نمی کرد.
ولی با تمام عشقی که به ترانههاش دارم،
باید بگم که با گرایش سیاسیاش هیچوقت نتونستم کنار بیام.
مسیر فکرامون فرق داشت،
مثل دو مسافر که مقصدشون یکی نیست،
ولی تو یه لحظهی ناب، کنار هم
یه آهنگ گوش دادن، یه درد رو حس کردن.
صداش، بغضش، شعراش،
هنوزم گوشه دل منن...
برای من، داریوش یعنی خاطره،
یعنی دل، یعنی بغضی که از جنس موسیقیه.
دلنوشته:
مهرشاد
#داریوش_اقبالی
#دلنوشته
#کنسرت_داریوش
یکی از اوناییام که با صدای داریوش قد کشید.
از همون سالهای پر تبوتاب نوجوانی،
وقتی هنوز خیلی چیزا رو نمیفهمیدم،
ولی خوب میدونستم وقتی میگه:
"شیرین من، تلخی نکن با عاشق..."
یکی داره از عمق دلش حرف میزنه.
با 《 بوی گندم 》 نفس کشیدم
با 《 چشم من》 اشک ریختم
با 《 شام مهتاب 》 عاشق شدم
و با《 ای عشق 》 دلم لرزید...
داریوش برام فقط یه صدا نبود،
یه تکه از وجودم بود.
یه صدای زخمی بود توی روزای بی پناهی.
تو هر تاریکی،
تو هر بیکسی،
صداش رفیقِ شب های بی خواب من بود، رفیق لحظه هایی که هیچی آرومم نمی کرد.
ولی با تمام عشقی که به ترانههاش دارم،
باید بگم که با گرایش سیاسیاش هیچوقت نتونستم کنار بیام.
مسیر فکرامون فرق داشت،
مثل دو مسافر که مقصدشون یکی نیست،
ولی تو یه لحظهی ناب، کنار هم
یه آهنگ گوش دادن، یه درد رو حس کردن.
صداش، بغضش، شعراش،
هنوزم گوشه دل منن...
برای من، داریوش یعنی خاطره،
یعنی دل، یعنی بغضی که از جنس موسیقیه.
دلنوشته:
مهرشاد
#داریوش_اقبالی
#دلنوشته
#کنسرت_داریوش
- ۴۸.۴k
- ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط