می بینی تا کجا به انتظار وفادار ماندم

می بینی تا کجا به انتظار وفادار ماندم
تا دل نازک پروانه نشکند
همه‌ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم
و هر شب بغض گلویت را
در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم
و تو هر‌گز ندانستی که زخم هایت
زخم های مکررم بودند ...
دیدگاه ها (۰)

چشمانم را می بندم " نقابت " را بردار بگذار صورتت هو...

انقدر ساز میزنیم که زمانه برقصد به ساز ما روزی رسد که زمین خ...

دوستت می دارم ای که بودنت " مرگ " را به تاخیر می اندازد :)

امروز باورم شد که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط