حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست

حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست
نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست
بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست
بیا که مسئله بودن و نبودن نیست
حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست
بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست
به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست
جدایی از زن و فرزند سایه جان ! سهل است
تو را ز خویش جدا می کنند ، درد اینجاست.

🎙"هوشنگ ابتهاج"
دیدگاه ها (۵)

هیچ کسی رو نباید ستون زندگیمون کنیمنه پدر و مادر، و نه فرزند...

هر آن که پا به وجود از عدم گذاشت گریستنه من! که هرکه به دنیا...

اولین ‍ پنج شنبه خرداد است و ياد درگذشتگان😔 پنجشنبه هادل تنگ...

خیلی وقت ها جواب دندون شکن زیاده اما ممکنه به جای دندون دل ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط