اضطراب!
خوابیده بودم که دستی، سخت بر گونه ام فرود آمد
چشمانم تا آخرین حد توان باز شدند؛ قلبم تند و بی وقفه خون می‌پاشید به طهارتِ آن خوابِ بی‌خبری!
هراسان به اطرافم نگاه میکنم دردی در سینه‌‌ام می‌پیچد
کسی نیست!
پس چه کسی به من سیلی زد!!!

[آه] ...
نیستی و
دخترکی غر غر کنان در دلم رخت میشوید!
صدای مبهمِ دخترک ریه هایم را کلافه کرده است.
ریه‌های خسته به خصم میگویند "این بار دیگر تلاش های آخرمان است" و دست از سرِ هوای زندگی برمی‌دارند!
ملتمسانه از ریه های خسته‌ام میخواهم، هوای عبوری از گلو را پس نزنند
الان موقع جا زدن نیست
او به من قول داده است ...
شوق دیدارش، پیام عصبی شد از مغز به دیافراگمِ خواهش!
به یکباره سینه ام پر از هوای تو شد!
دخترکِ رخت شو خندید
دیگر از دستِ ملامتگر نمی‌خواست که مرا بخاطر آسودگیِ عاریه‌ایه قرص های خوابم، ببخشاید! :(

راستش شهره‌ی عام گشته این دلتنگی
و فقط تویی که پنبه ی بی‌تفاوتی در گوش داری جانِ من...!
بدان که یادت بمانند خونی‌است به رنگ ارغوانیِ خاطرات، در رگ‌های امیدم.
تو میآیی
و به این اضطراب هر شبه پایان میدهی...#الف‌سین

پ.ن: چند بارررر پست کردم این ویدئو رو ولی کیفیتش داغون میشه موقع آپلود... لطفا از صفحه‌ی من بزنید رو پست و چند بار روی ویدئو ریفرش کنید و یا آیکون فول اسکرین کنار تصویر رو بزنید🙏🏿


بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ،
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ،
شمعِ طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ،
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ.
#خیام
دیدگاه ها (۴۸)

چیزی ندارم بگویم، اندوه بی‌ترجمان را...

چند روزی بود که پیشی سیاهِ قشنگم خیلی بی‌قرار بود و همش بی‌ت...

........ ما عاشق گل‌ها می‌شویم نه ریشه‌ها و نمی‌دانیم وقتی پ...

یه دروغ خیلی شاخدار؟!😂

My Vampire Mate Season 2 part : ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط