عشق با کردی و زندگی با دیگری
تا به حالا نوبت ما بود و حالا دیگری
گفته بودی که مرا وقت سفر باید شناخت
عاقبت بار سفر بستی ولی با دیگری
هر نگاهت صد غزل در دفترم اوار کرد
با که حالا سر بگیرند غزل ؟
رسم دنیا بر همین بود که عمری باغبان پای گل می بارد و می‌چیند آن را دیگری
من که نفرینت نکردم روزی اما میدهد
پاسخ کار تورا حالا خدا یا دیگری 😔😔😔
دیدگاه ها (۰)

بخدا قاضی این محکمه ها عادل نیست آنکه صد بار زده کشته مرا قا...

آمدیم که عاشق شویم و در گذریم که راز زندگی و مرگ در این بوذ ...

سرو سامان بنویس

زر بارون ایگریوم تا کسی خرسمه نبینه سر مزارم بنویسید عاشقی س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط