ای غم

ای غم !
نمی دانم
روز ِ رسیدن روزی ِ گام ِ که خواهد بود
اما درین کابوس ِ خون آلود
در پیچ و تاب ِ این شب ِ بن بست
بنگر چه جان های گرامی رفته اند از دست
دردی ست چون خنجر
یا خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته می گرید
در من کسی آهسته می گرید...

دلتنگتم.

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

رَوَندگانِ طریقت رَهِ بلا سِپُرَندرفیقِ عشق چه غم دارد از نَ...

تو را به یاد می آورم اما نمی توانم سراغت بیایمزیرا میان ما د...

پاییز هزاران برگ بهانه دارد برای دلتنگی برای تمام شعرهای ناق...

سرم سنگینی حرفی را داردکه توان گفتنم نیستزبانم دنبال فرصتیو ...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط