تماشا کردن کسی که بی هیچ هراسی از عواقب علاقه دیگری را د

تماشا کردن کسی که بی هیچ هراسی از عواقب علاقه، دیگری را دوست می دارد، لذت محض است. نگاه کردنش که سرخوشانه به آغوش درد می رود. شنیدنش، که با چه شیدایی از یارش حرف می زند. آتش گرفتن، از کشف این نکته که دارد هر واقعه ساده ای را به نفع دلش تفسیر می کند. کشف دلیل اصلی خلقت در رفتار ساده یک انسان: خلق شدیم که دوست بداریم.
تماشاکردن کسی که دیگری را بی هیچ منت و چشمداشتی دوست دارد، لذت دردناکی است. شهدی جانکاه. شکری مرگبار. تنها به شرط آن که آن "دیگری" که دوست داشته می شود خودت نباشی. خودت که نمی خواهی یا نمی توانی دوست داشته شوی. وقتی خودت یک طرف این بازی باشی، وقتی که بدانی داری دوست داشته می شوی بی آن که بخواهی، ناچاری پوست تنت را از تیغهای مسموم بپوشانی، تا از نوازش در امان بمانی. هیولای سمجی شوی که بر دور ماندن از همه خورشیدها و اقامت در ته نمور غارش اصرار دارد.
و هیچکس هم نمی داند آدم بد قصه های عاشقانه بودن، جفاکار بودن، نمی خواهم گفتن، چه بی اندازه می تواند موریانه بیرحمی شود بر ستون های چوبی زندگیت، اگر از یاد نبرده باشی هنوز آدمی....
دیدگاه ها (۲)

حالا که نه. بعدا که سردردم خوب شد، برایت خواهم گفت مردها چه ...

به بهار فکر کن، به آفتاب، به نسیم بیست و سوم فروردین. به شنب...

سنگ صبور قلب منىچگونه فراموشت كنم؟اشك چشمان منىچگونه فراموشت...

جز خواب مستی، خواب آرام دیگری را هم سراغ دارم. خواب آرام در ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط