جز خواب مستی خواب آرام دیگری را هم سراغ دارم خواب آرام

جز خواب مستی، خواب آرام دیگری را هم سراغ دارم. خواب آرام در اولین شب آرامش تلخ شکست. وقتی دست از دویدن روی تیغ‌ها برمی‌داری و اجازه می‌دهی نور دور و‌ دورتر شود و رویای پرنده‌شدنت را می‌بینی که ساده و ساکت ذبح می‌شود پیش پای صراحت واقعیت: باختی.
بعد، راحت و رها می‌خوابی، مثل سنگی که سقوط ناگهان به ته تاریک برکه متروک را می‌پذیرد، چشم فرو می‌بندد، و سعی می‌کند به نوازش متبرک خورشید فکر نکند، و به آوازهای پرنده هفت‌رنگ فکر نکند، و به بادهای گرم ساحلی فکر نکند، و به این فکر کند که در تاریکی راحت‌تر می‌تواند پیر شود.
بعد از تلاطم و بیداری‌ها، می‌خوابی. مثل سربازی که درست در لحظه فتح، تک‌تیرانداز روبرو پیشانیش را سرخ کرده باشد. می‌خوابی، بی رویا و بی کابوس، و درک می‌کنی خالکوبی تازه روحت با دست‌خط خودت نوشته شده، مثل همه زخمهات. به شوق کدام تماشا از غار بیرون آمدی گوژپشت خسته؟ برگرد به امنیت سکوت.
می‌خوابی. و خواب، می‌نشیند بالای سرت، و به نیابت از مادرت برایت گریه می‌کند.
همین.
دیدگاه ها (۲)

سنگ صبور قلب منىچگونه فراموشت كنم؟اشك چشمان منىچگونه فراموشت...

تماشا کردن کسی که بی هیچ هراسی از عواقب علاقه، دیگری را دوست...

عشق پروانه نحیفی است که می نشیند روی انگشتت، زیبا و ترد و کو...

شاید هم هیچ چیز غم انگیزتر از خانه ای نیست که صداهایی از آن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط