شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده است
آسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده است

زندگی چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ای
از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده است

چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده است

بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند
دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده است

دوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده است

شهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهر
از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است

#فاضل_نظرے
دیدگاه ها (۰)

دلم می‌خواست باران بودمن بودمتو بودییک خیابان بود.دلم می‌خوا...

گاهی اوقات باید تمامِ مشغله هایت را زمین بگذاری ، سراغِ بهتر...

خونسرد و بی‌‌تفاوت به جهان و تعلقات آن، آرام و بدون ذره‌ای ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط