rajabyhojat

دیدگاه ها (۰)

مبر زموی سپیدم گمان به عمر درازجوان زحادثه ی پیر می‌شود گاهی...

تو رشد خواهی کرد...از همونجا ی که شکسته ایفقط ای کاش اونی که...

گرمرا ترک کنی من زغمت میسوزمآسمان رابه زمین جان خودت میدوزمگ...

شب قدر از خم توحید شرابم دادند تشنه لب بودم آب ازمی نابم داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط