دلش میخواست به تنهایی از آن جا برود

دلش می‌خواست به تنهایی از آن جا برود
و تا حد ممکن دور شود .
به جایی برود که هیچ‌کس را نشناسد
که غریبه‌ ها واقعا غریبه باشند
که در آن اصلا آدمی وجود نداشته باشد ،
فقط صخره‌ها باشند و پرنده‌ها …

👤ایوان کلیما

#کنج_دنج
دیدگاه ها (۰)

می‌خواهم درخت باشمو می‌خواهم پرنده‌یی باشمکه بر من آشیانه می...

دیدی ، آرام آرام دلمان به بی‌کسی ، صدایمان به سکوت ، چشمهایمان به تاریکی عادت کرده‌اند .

ما که جوانی نکردیم !یعنی وقت و حوصله اش را نداشتیم .ما سرمان...

پائیزه ... انار یادتون نره !

پارت دوازدهم!

رمـان مٰـالک نفٰس های تـو پـارت دوم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط