دوتا دستاشو مشت کرد

دوتا دستاشو مشت‌ کرد
جلوم‌ گرفت‌ و گفت :
" اگه‌ بگی گل‌ کدومه‌ میمونم "
چه انتخاب‌ سختی بود ...
چشامو بستم‌ محکم‌ زدم‌ رو
دست‌ سمتِ چپش‌ گفتم‌ این !
دستشو باز کرد گل بود ...
اشکام‌ جاری شد‌ رو گونه‌ هام
حواسش‌ نبود وقتی داشت‌ با
دست‌ راستش اشکامو پاک
میکرد فهمیدم تو دست‌
راستشم‌ گل‌ بود (:
آنکه تو را میخواهد
به هر بهانه میماند !
حسین‌پناهی
دیدگاه ها (۰)

_چَندسالِ‌پیش‌یکی‌ازلاتایِ‌مَحلمون‌عاشِق‌شد.ازینابودکهِ‌شَلو...

- داشتم برگه هایِ دانشجوهامو صحیح میکردم‌.یکی از برگه‌هایِ خ...

وقتی برای اولین بار دیدمش؛هرگز فکرش را هم نمیکردم که اوهمان ...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط