مادرم هیچ وقت به نبودنت عادت نمیکنم چقدر خوب بود اگر آغوش

مادرم هیچ وقت به نبودنت عادت نمیکنم چقدر خوب بود اگر آغوش
مهربانت را داشتم
هنوزم هرجا نامت را میشنوم به لرزه می‌افتم
هر جا مادری را با فرزندش میبینم
زیر لب می گویم من هم روزی مادر داشتم
من هم روزی گرمای وجودش را داشتم
مادرم کاش میدانستی که این روزها
بیشتر از گذشته به وجود احتیاج دارم
اما میدانم تو هنوز هم پیش خدا واسطه حل مشکلات من هستی
این اطمینان را از آرامش قلبم دارم
امروز با شاخه گلی سرخ و دستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشکهای من از سر دلتنگی ست
دلتنگی برای بوسه زدن بر دست های مهربانت
کاش بودی امروز دلم آتش گرفت و
دوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است و
فرشته های آسمان امروز را
برایت جشن می گیرند
چون می‌دانم که بهشت زیر پای توست
دیدگاه ها (۸)

من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من اینجاست که میخندد دیوا...

اونجایی که شاعر میگه: برو آنجا که تو را منتظرند...کاش میشد ا...

هر رابطه ای رو جدی نگیرید ...بعضی وقتا یه نفر فقط برای این ب...

گفت:از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربانگفت:یک چیز دگر گو گفتمش...

امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیماین اشک ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط