پارتسوم

#پارت_سوم

#فردا
#ویو_کوک

امروز باید میرفتم یه جا برای استخدام کار باید پرستار یه بچه میشدم آماده شدم به سمت آدرس حرکت کردم که به یک خونه خیلی شیک رسیدم خونه که نبود کاخ بود در زدم و خدمتکار اومد درو باز کرد رفتم داخل که جیوون و دیدم و دوید بغلم
جیوون:سلام کوکی اومدی پیشم؟(با ذوق)
کوک: سلام کوچولو اهوم مثل اینکه قراره پرستارت من باشم(با لبخند)
تهیونگ: سلام پس شما جئون جونگ کوک بودین خوشحال شدم از دیدن دوبارتون
جونگ کوک یه لحظه پراش ریخته بود تهیونگ با یه تیشرت مشکی و مو های فرفری خیلی کراش شده بود
کوک: سلام منم خیلی خوشحال شدم
تهیونگ لبخندی زد
تهیونگ: جیوون دوست داری کوکی پرستارت بشه؟
جیوون با ذوق خیلی زیاد بلند گفت آرههه
تهیونگ: خوبه جوجه بالاخره راضی شدی یه پرستار داشته باشی.. جونگ کوک بیا تا کار هاتو بهت بگم
بعد از اینکه تهیونگ کار های کوک رو بهش گفت جونگ کوک با جیوون بازی کرد بهش غذا داد و خوابوندش و برگشت خونه
توی راه کلا به تهیونگ فکر میکرد اون خیلی زیبا بود!! وقتی به خودش اومد جلوی در خونش بود یه سیلی به خودش زد
کوک: یا پسره ی الدنگ دو دقیقه کراش نزن چرا باید روی رئیست کراش بزنی به خدا از سرعت کراش زدنت برق تولید میشه
جونگ کوک در خونه رو باز کرد و رفت داخل تهیونگ بهش گفته بود از این به بعد باید بیاد خونه ی اونها زندگی کنه تا راه رفت و برگشت براش سخت نباشه
بعد از جمع کردن وسایل های مورد نیازش روی تخت دراز کشید که بخوابه ولی فکر تهیونگ نمیزاشت انقدر فکر کرد که بالاخره خوابش برد
صبح که بیدار شد آماده شد و وسایلش رو برداشت و یک تاکسی گرفت و رفت خونه تهیونگ خدمتکار اتاقش رو بهش نشون داد و بعد چیدن وسایل اتاقش میخواست بره اتاق جیوون به اولین اتاقی که رسید بدون در زدن رفت داخل که.....
دیدگاه ها (۲)

#پارت_چهاربدون در زدن رفتم داخل که یهو تهیونگ رو با بالاتنه ...

ویو تهیونگالان تقریبا دو ماهه که جونگ کوک اینجا زندگی میکنه ...

#پارت_دوجیوون سرش رو بالا گرفت که یک مرد خیلی خوشگل و کیوت ر...

#پارت_اول#ویو_کیم_تهیونگحدود 9 ساله که مافیام و 5 ساله از جی...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

black flower(p,238)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط