خانوم هایده که میخونن آدمای نسل ما بیاختیار پرت میشن

خانوم هایده که می‌خونن ، آدمای نسل ما بی‌اختیار پرت میشن به جاده چالوس و خنکی سیاه‌ بیشه وسط تابستون و شوق رسیدن به دریا ...

چی شدیم ؟
چی بهمون گذشت ؟
اون بچه‌های سرخوش کجا گم شدن ؟
کجا رفت اون روزا ؟
کِی پس قراره بگیم آخیش ؟

خانوم ما خیلی دلمون گرفته ...
بخون ، صداتو قربون ...
دیدگاه ها (۱۱)

آرامش و تَسلا گاهی می رود خودش را پنهان می کند لابلای دورتری...

گُف بلدی بشمری تا هشت؟ شمردم . نیگام کرد گفت خوش به حالت من ...

می‌شد کنارم باشی و از روزمان حرف بزنیم و در تاریکی گفتگو کنی...

گفتم رنج لبه‌های آدم رو تیز می‌کنه .گفت شروع شد باز .گفتم نه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط