خواستم در اوج تنهایی بمیرم نشد
خواستم هر شب در آغوشش بگیرم نشد
خواستم گوشش را آرم ببوسم نشد
خواستم نخواهم نباشی نشد
دیدی شدم رسوا که باشی نشد؟
دیدی افتادم ز پا تا بگیری دستم نشد؟
نشد با تو ،نشد بی تو نشد
نشد شب ها سپر در اوج تنهایی نشد
دیدی نشد نون بردارم از این فعل نشد
دیدی کل شعرم را گرفت این فعل نشد
نشد بانو که باشی یاورم ،تنها زنم
نشد زیبا که باشی همدمم ، تاج سرم
نشد رویت ببوسم بشی دُردانه ام
نشد مویت ببافم بشی شهرزاده ام
نشد چای بنوشیم گُل بگیم ، گُل بشنویم
نشد صدا کنیم همو جان بگیم جان بشنویم
نشد باور مرا باید فراموشش کنم
نشد باور مرا باید این گونه من یادش کنم
....


#شبتون_به_زیبایی_آرزوهاتون...💙💫
دیدگاه ها (۰)

تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردزندگی درد قشنگیست که جریان...

زندگی حد فاصل بین B و D است[تولد: birth  و  مرگ: death]ولی ب...

و مننیمی زن‌ام نیمی بادکه هر شبتمامِ کوچه‌های شهر رابه در و ...

آتشت سرد است و یخبندان تنمدوزخی می‌خواهد از عصیان، تنم سر کش...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط