وقتی نفسام بوی جوونی نمی‌ده، وفتی صدای استخونامو بیشتر از همیشه موقع بلند شدن و نشستن و راه رفتن می‌شنوم، وقتی احساس می‌کنم در محاصره مشکلات ناگریز زندگی‌ام. ترجیح می‌دم پیر باشم، خیلی پیر، اون‌قدر پیر که بتونم چند ساعت پای رادیو گل‌ها بشینم و خسته نشم، اون‌قدر که عجله‌ای برای بیرون زدن از قاب سیاه‌و‌سفید خیالم نداشته باشم. صبور و متین و ساکت مثل سایه یه‌گوشه‌ای می‌شینم و دل می‌دم به تصنیف‌های قدیمی.
دیدگاه ها (۱)

همه عاشق شدن را بلدند،اما فقط افراد کمی هستند که بلدند چگونه...

.عزیزم، ما نباید بیشتر از کُپنمان غم مصرف کنیم. غم به اندازه...

‌دوستت‌ می‌دارم‌!تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای...

گلــدان لب حـوض و حیـاطم پس کوقـــوری و سمـــاور و بسـاطم پس...

واقعا ببخشید نبودم بچه ها گوشیم خراب شده بود الان بخاطر اینک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط