در دل ،
به چنان منزلتی رسیده‌اے
ڪه نه ڪَذرِ روزڪَار
توانِ زدودنت دارد ،
نه حادثهٔ دوران
از مهرِ تو می‌ڪاهد...
تو در جانم نشسته‌ا.ے،
و جهان به نامِ تو
رونقی دیڪَـر می‌ڪَـیرد....!!

مهسا_ميرزاده
࿐ུ
دیدگاه ها (۰)

ذره ذره هر چه  بود از من گرفتدیر دانستم که گیتی رَهزن استپرو...

رهگذر داشت به لب سیگاریگفت: آتش داری؟من اشاره به دلم کردم و ...

ما درحال سقوط بودیماما هر کس ما را دید جای اینکه دستمان رابگ...

ابری ترین هوای منی و خودت نمیدانی وقتی به تو فکر می کنم چقد...

تو آفتابی در صبح ترین پاییزی که اواز نارنجی برگ هایشگونه ی ز...

به #تـღـو ↬ فڪر می‌ڪنمبه بودنت،ڪه جهان را برایم زیباتر ازیڪ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط