لب ِ ساحل ، کنار دریا ، یه دختر کوچولوی ناز بود که خیلی توی چشمم بود.
شیطنت از حرکاتش میبارید.
مدام میرفت سمت ِ دریا و پاهاشو میزد توی آب و از دست موجها که به سمتش میومدن فرار میکرد.
یه لحظه اروم و قرار نداشت.
شوقی که توی چشاش بود رو نمیتونم به چیزی تشبیه کنم.
توی حال خودش بود.
جوری که نه چاله ی جلوی پاشو میدید و میوفتاد توش ، نه به موقع میتونست از دست موج های دریا که دیگه طوفانی شده بود در بره.
یه بارم که نزدیک بود گوشیش بیوفته توی آب و به فنا بره.😄
یه دختر ِ نوجوون هم بود.
نگاهم بهش خیره می موند همه ش.
به همون اندازه که به شدت زیبا بود ، متانت و نجابت هم ازش میبارید.
با اون لبخند ِ روی لبش که نشون از رضایت قلبیش میداد.
باموبایل از خودش و دریا و اطراف عکس مینداخت .
فیلم میگرفت و چند لحظه با گوشی کار میکرد.
مثل ِ کسی که داره لحظات خوبشو برای یکی دیگه ثبت و ارسال میکنه.
هر از گاهی هم یه چیزی مینوشت و لبخندش قشنگ تر و بزرگ تر میشد.
اصلا کاری به کسی نداشت ، فک کنم اونی که دنبالش بود رو پیدا کرده بود دیگه.😍
یه خانوم جوون و زیبا هم دیدم.
نمیشد مشغول ِ تماشای رفتارش نشم.
حرکاتش نشون میداد که در اوج جوونی به پختگی کامل رسیده.
از اون زن هایی بود که خیلی ها آرزوی دیدن ِ یه لبخندش رو دارن.
حواسش به خانواده و اطرافیانش بود.
گاهی به بچه های فامیل یه توصیه هایی میکرد و گاهی با خیال راحت روی حصیر می نشست و به دریا چشم میدوخت.
یه بارم فارغ از همه چیز ، یه شونه از کیفش در آورد و شروع کرد به مرتب کردن موهایی که توی باد داشت نظمشو از دست میداد.
اونقدر برام دلنشین و آروم و امن بود که بی لکنت و بدون ِ خجالت ، ازش خواستم یه عکس ازم بگیره.
هیچ وقت یادم نمیره که چجوری و با چه لحن ِمهربونی، در جواب ِ سوالم وقتی پرسیدم یه عکس از من میگیری ، گفت آره فدات شم🫠
آخ اگه بدونی چه حال ِ خوبیه ،
که یکی ، هم برات عین ِ یه دختر کوچولو باشه و شیطنت کنه ، هم مثلِ ِ یه دختر نوجوون باشه و دلبری کنه ، هم شبیه یه زن ِ بالغ و عاقل ، برات عاشقی کنه.
تمام ِ حال ِ خوب ِ الانم رو ، مدیون تو و اون چشای خوشرنگتم.
تویی که عمر ِ دوباره بخشیدی به من
تویی که شدی همه ی زندگیم
شدی الهه ی عشق ِ من😘
#دلنوشته
#عاشقانه
#نامتواری
#گیلان
#رشت
@namotevari67
@namotevari
شیطنت از حرکاتش میبارید.
مدام میرفت سمت ِ دریا و پاهاشو میزد توی آب و از دست موجها که به سمتش میومدن فرار میکرد.
یه لحظه اروم و قرار نداشت.
شوقی که توی چشاش بود رو نمیتونم به چیزی تشبیه کنم.
توی حال خودش بود.
جوری که نه چاله ی جلوی پاشو میدید و میوفتاد توش ، نه به موقع میتونست از دست موج های دریا که دیگه طوفانی شده بود در بره.
یه بارم که نزدیک بود گوشیش بیوفته توی آب و به فنا بره.😄
یه دختر ِ نوجوون هم بود.
نگاهم بهش خیره می موند همه ش.
به همون اندازه که به شدت زیبا بود ، متانت و نجابت هم ازش میبارید.
با اون لبخند ِ روی لبش که نشون از رضایت قلبیش میداد.
باموبایل از خودش و دریا و اطراف عکس مینداخت .
فیلم میگرفت و چند لحظه با گوشی کار میکرد.
مثل ِ کسی که داره لحظات خوبشو برای یکی دیگه ثبت و ارسال میکنه.
هر از گاهی هم یه چیزی مینوشت و لبخندش قشنگ تر و بزرگ تر میشد.
اصلا کاری به کسی نداشت ، فک کنم اونی که دنبالش بود رو پیدا کرده بود دیگه.😍
یه خانوم جوون و زیبا هم دیدم.
نمیشد مشغول ِ تماشای رفتارش نشم.
حرکاتش نشون میداد که در اوج جوونی به پختگی کامل رسیده.
از اون زن هایی بود که خیلی ها آرزوی دیدن ِ یه لبخندش رو دارن.
حواسش به خانواده و اطرافیانش بود.
گاهی به بچه های فامیل یه توصیه هایی میکرد و گاهی با خیال راحت روی حصیر می نشست و به دریا چشم میدوخت.
یه بارم فارغ از همه چیز ، یه شونه از کیفش در آورد و شروع کرد به مرتب کردن موهایی که توی باد داشت نظمشو از دست میداد.
اونقدر برام دلنشین و آروم و امن بود که بی لکنت و بدون ِ خجالت ، ازش خواستم یه عکس ازم بگیره.
هیچ وقت یادم نمیره که چجوری و با چه لحن ِمهربونی، در جواب ِ سوالم وقتی پرسیدم یه عکس از من میگیری ، گفت آره فدات شم🫠
آخ اگه بدونی چه حال ِ خوبیه ،
که یکی ، هم برات عین ِ یه دختر کوچولو باشه و شیطنت کنه ، هم مثلِ ِ یه دختر نوجوون باشه و دلبری کنه ، هم شبیه یه زن ِ بالغ و عاقل ، برات عاشقی کنه.
تمام ِ حال ِ خوب ِ الانم رو ، مدیون تو و اون چشای خوشرنگتم.
تویی که عمر ِ دوباره بخشیدی به من
تویی که شدی همه ی زندگیم
شدی الهه ی عشق ِ من😘
#دلنوشته
#عاشقانه
#نامتواری
#گیلان
#رشت
@namotevari67
@namotevari
- ۱۹.۱k
- ۱۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط