برای او part : 7
برای اولین از هنگامی که پارک او را به دفترش دعوت کرده بود به چشمانش نگاه نمیکرد بالاخره گفت
_ نظر من بود که جیمی به ارتش بره اتفاقی که براش افتاد تقصیر من بود
ارام صحبت کرده بود اما ویولنت میتوانست درد را در صدا و کلماتش حس کند او خود را مقصر مرگ برادرش میدانست
غریضه اش به او میگفت که به سمتش رفته و دلداریش دهد اما به جایش گفت
+ شما که اسلحه رو نکشیدین آقای پارک شما برادرتون رو نکشدید
حواسش را به سمت او جلب کرد و ابروان تیره اش را بالا برد
_ تحت این شرایطی که توش هستیم فکر نمیکنی باید منو جیمین صدا کنی ؟
+ چی؟ اوه حتما جیمین
الان اینکه به چه اسمی صدا بشود چه اهمیتی داشت ؟
+ منظوره من اینه که شما مسئول مرگ برادرتون نیستین و همینطور شما مسئولیتی در قبال حاملگی من ندارین
حالا انگار پارک جیمین اینگونه از او خوشش می آمد او زنانی را که پارک با آنها قرار میگذاشت دیده بود همگی قد بلند خوش پوش و زیبا و بیشتر شبیه کسانی بود که در مزرعه کار میکنند بلوند به همراه کک و مک . بودند
_ من کاملا درباره ی درخواستم جدی هستم
درباره ویولنت با خود فکر کرد که این به دلیل این است که او احساس مسئولیت میکند جیمی کمی درباره ی دو صحبت کرده بود هنگامی که جیمین دبیرستانی بود مادرشان فوت کرده بود جیمی در آن زمان تنها 6 یا 7 سال داشت پدرشان خود را نشان نداده و پدربزرگ آنها مسئولیت بزرگ کردنشان را بر عهده گرفته بود اما او هم چند سال بعد از آن فوت کرده و این جیمین بود که جیمی را بزرگ کرده بود جیمی دائما درباره ی اینکه او تا چه اندازه میتواند سخت گیر باشد شکایت میکرد اما ویولنت همیشه او را تحسین میکرد که مسئولیت بزرگ کردن یک نوجوان را بر عهده گرفته بود و از چیزهایی که میدانست جیمی چندان کارها را راحت نمیکرد
اما با این حال جیمی تنها خانواده ی او بود و با مرگ او تنها این بچه بود که باقی مانده بود
+ برای ارتباط داشتن با بچه ی برادرتون نیاز به این ندارین که با من ازدواج کنین من هیچ وقت اون را از شما دور نگه نمیدارم فکر کنم در این باره نمیتونین رو حرفم حساب کنین برا همین اگه بخواین حاظرم به تعهد کتبی بهتون بدم
_ فکر میکنی به این دلیل دارم این حرف ها رو بهت میزنم ؟
خود را صندلیش راست کرده و به چشمانش نگاه کرد
+ من جوونم اما احمق نیستم میدونم که با شرایط من بزرگ کردن به بچه کار سختیه این چیزی نبود که من خودم دوست داشته باشم انتخابش کنم اما اتفاق افتاده و من با عواقبش کنار میام
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون شرط پارت بعدی
لایک : ۲۴ کامنت : ۳۵
_ نظر من بود که جیمی به ارتش بره اتفاقی که براش افتاد تقصیر من بود
ارام صحبت کرده بود اما ویولنت میتوانست درد را در صدا و کلماتش حس کند او خود را مقصر مرگ برادرش میدانست
غریضه اش به او میگفت که به سمتش رفته و دلداریش دهد اما به جایش گفت
+ شما که اسلحه رو نکشیدین آقای پارک شما برادرتون رو نکشدید
حواسش را به سمت او جلب کرد و ابروان تیره اش را بالا برد
_ تحت این شرایطی که توش هستیم فکر نمیکنی باید منو جیمین صدا کنی ؟
+ چی؟ اوه حتما جیمین
الان اینکه به چه اسمی صدا بشود چه اهمیتی داشت ؟
+ منظوره من اینه که شما مسئول مرگ برادرتون نیستین و همینطور شما مسئولیتی در قبال حاملگی من ندارین
حالا انگار پارک جیمین اینگونه از او خوشش می آمد او زنانی را که پارک با آنها قرار میگذاشت دیده بود همگی قد بلند خوش پوش و زیبا و بیشتر شبیه کسانی بود که در مزرعه کار میکنند بلوند به همراه کک و مک . بودند
_ من کاملا درباره ی درخواستم جدی هستم
درباره ویولنت با خود فکر کرد که این به دلیل این است که او احساس مسئولیت میکند جیمی کمی درباره ی دو صحبت کرده بود هنگامی که جیمین دبیرستانی بود مادرشان فوت کرده بود جیمی در آن زمان تنها 6 یا 7 سال داشت پدرشان خود را نشان نداده و پدربزرگ آنها مسئولیت بزرگ کردنشان را بر عهده گرفته بود اما او هم چند سال بعد از آن فوت کرده و این جیمین بود که جیمی را بزرگ کرده بود جیمی دائما درباره ی اینکه او تا چه اندازه میتواند سخت گیر باشد شکایت میکرد اما ویولنت همیشه او را تحسین میکرد که مسئولیت بزرگ کردن یک نوجوان را بر عهده گرفته بود و از چیزهایی که میدانست جیمی چندان کارها را راحت نمیکرد
اما با این حال جیمی تنها خانواده ی او بود و با مرگ او تنها این بچه بود که باقی مانده بود
+ برای ارتباط داشتن با بچه ی برادرتون نیاز به این ندارین که با من ازدواج کنین من هیچ وقت اون را از شما دور نگه نمیدارم فکر کنم در این باره نمیتونین رو حرفم حساب کنین برا همین اگه بخواین حاظرم به تعهد کتبی بهتون بدم
_ فکر میکنی به این دلیل دارم این حرف ها رو بهت میزنم ؟
خود را صندلیش راست کرده و به چشمانش نگاه کرد
+ من جوونم اما احمق نیستم میدونم که با شرایط من بزرگ کردن به بچه کار سختیه این چیزی نبود که من خودم دوست داشته باشم انتخابش کنم اما اتفاق افتاده و من با عواقبش کنار میام
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون شرط پارت بعدی
لایک : ۲۴ کامنت : ۳۵
- ۱۵.۱k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط