دلبری دارم که در عالم نظیرش کم تر است

دلبری دارم که در عالم نظیرش کم تر است
رخ قمر، بالا صنوبر، لب شکر، تن مرمر است

زلف و رو، بالا و ابرو، وان بناگوش و لبش
عقرب و خورشید، تیر و قوس و شیر و شکر است

قامت دل کش، جمال خوش، دهان تنگ او
نخل طوبی، باغ جنت، سبزه زار کوثر است

خانه خالی، شمع سوزان، یار در بر، می به کف
هر که را ممکن بود این عیش و نوش اسکندر است

لب به لب، سینه به سینه، ناف بر بالای ناف
ای مسلمانان ازین عالم چه عالم خوش تر است

گفتم: ای نامهربان این خانه آن کیست؟ گفت:
چشمه ی حیوان اگر خواهی کمی پایین تر است

چشمه و معشوقه ی ایمان ستان در خلوتی
هر کسی داند «میثم » را مسلمان، کافر است...🦋🦋


دوستتدارم محبوبم💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

آنکه چشمان تورا چون چشم آهو آفریدبی گمان از عشق تو یک نوش دا...

شب آن شب ، عشق پَر می‌زد میانِ کوچه بازارمتو را در کوچه می‌د...

جانانم همه زندگیم:🫀حتی اگر دنیاها از هم دور باشیم، من همیشه ...

گله ای نیست به تنهایی خود دل بستمبه غزل گریه یِ هر روز به شب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط