می‌روم تا که فراموش کنم چشم تو را
می‌روم تا که در آغوش کشم یاد تو را
و هوای هوس وصل تو را، خواب تو را
و نگاهت که جهان است و جهان در نگهت
شود آیا که فراموش کنم چشم تو را
تا بسوزم و کنم خاک، غزل‌های تو را
تو حریفی و خزان بود که پایان من است
سوگ باران و بهاران همه آواز من است
دیدگاه ها (۰)

من واقعاً از وضعیتم خبر ندارمهم دلم میخواد تا فردا صبح بی وق...

اشڪ رازیست...لبخند رازیست...عشق رازیست...اشڪ آن شب لبخند عشق...

خدایا دلم معجزه میخواد.....وقتی تو اوج بیچارگی همچین جملاتی ...

باید کسی را پیدا کنم دوستم داشته باشد؛آنقدر که یکی از این شب...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

دوپارتی

آخرین بازمانده خیابان های ترک خورده و ماشین های خاک گرفته پل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط