کوه پرسید ز رود

کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست ؟
گفت : در رفتن من

کوه پرسید : ومن ؟
گفت در ماندن تو
بلبلی گفت : ومن ؟
خنده ای کرد و گفت :
در غزلخوانی تو

آه از آن آبادی
که در آن کوه روَد،
رود، مرداب شود
و در آن بلبل سرگشته
سرش را به گریبان ببرد ،
و نخواند دیگر

من و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز،
در خواندن من،
ماندن تو ،
رفتن یاران سفر کرده ی ما نیست
بـــــــــدان!


👇🍃👇

🪶❄️
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
دیدگاه ها (۰)

هر آدمي، لااقل يكبار در زندگي‌اش، به دور از تمامِ ماله‌كشي‌ه...

نیازی نیست خودتون رو به کسی ثابت کنید،یا کسی رو مجبور کنید ک...

نمیشه مثه بقیه رفتار کرد و جوابشون رو داد وگرنه چه فرقی بین ...

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شددلشوره ی ما بود، دل آرام جهان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط