رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم، دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما ،گفت
مصداق همان ،وای به حال دگران ،شد



👇🍃👇

🪶❄️
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
دیدگاه ها (۰)

نمیشه مثه بقیه رفتار کرد و جوابشون رو داد وگرنه چه فرقی بین ...

کوه پرسید ز رودزیر این سقف کبودراز ماندن در چیست ؟ گفت : در ...

آدم وقتی کسی رو دوست داره خیلی بی دفاع میشه ....👇🍃👇🪶❄️✾࿐༅🍃♥️...

اینکه خوبی بر بدی پیروز میشه یک قانونهشما کدوم آتیش رو دیدین...

تقدیم به روح خاله مهربونم که چندروزه هم آغوش خاک شده💔🙏🏻😭امون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط