حس غم و تنهایی عجیبی داره رو دلم سنگینی میکنه

حسِ غم و تنهاییِ عجیبی داره رو دلم سنگینی میکنه
راهِ گلومو بسته و مدام بهانه دستم میده برای گریه!
برایِ رها کردن ، رفتن و گم شدن...
انگار این حس هیچوقت قرار نیست بیخیالِ من بشه
هر چند روز یه بار پیداش میشه منو تا مرزِ نابودی میبره
تا مرزِ نابودی میبره و دقیقا تو نفسِ آخر دستاشو
از رویِ گلوم برمیداره و میذاره نفس بگیرم ،
نفس بگیرم که برای بار هزارم تکرارش کنه.
نمیدونم چی از جونم میخواد،
نمیدونم...
@Lovebandar
دیدگاه ها (۰)

در آغوش تو زندگی رنگ دیگری داردپر از هیجانپر از زیباییسرشار ...

همیشه می پرسیدم : آیا کفی که از دهان دریا بر ساحل می پاشد ، ...

بـــه افــسانــه‌ها پیــوستشبــهای هــزار و یــک شــبمــــا ...

نامه ای از من به من:آدمی که یک بار رفته، دوباره ام می‌تونه ب...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_208و بازهم همون حس لعـ ن...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور ( پارت ۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط