استوری عاشقانه غریب اشنا
غریب آشنا ، دوستت دارم بیا
منو همرات ببر به شهر قصه ها
بگیر دست منو تو اون دستات
#گوگوش
یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژهای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، «ترینِ» آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست میداشت آنهم در کمالِ دارایی نه از روی ترس و تنهاییاش...
.
پ.ن:لَبخَندِ تُو را دیدَم وُ بُنیانِ دِلَم ریخت بِهَم!🧡
منو همرات ببر به شهر قصه ها
بگیر دست منو تو اون دستات
#گوگوش
یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژهای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، «ترینِ» آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست میداشت آنهم در کمالِ دارایی نه از روی ترس و تنهاییاش...
.
پ.ن:لَبخَندِ تُو را دیدَم وُ بُنیانِ دِلَم ریخت بِهَم!🧡
- ۴.۴k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط