بانگاهت خواستم تامن به قربانت شوم
تحتِ فرمانِ دلت سربازِ چشمانت شوم
دیده بستم معجزه با نام عشق کاری کند
دست را چون شانه ای در زلف افشانت شوم
وصف مژگانت مرا در دام عشق بیمار کرد
آرزو دارم شبی را تحتِ درمانت شوم
عهد کردم باخودم گر شمع دل روشن کنی
همچو پروانه به دورت وصله ی جانت شوم
اشتیاق دیدنت دل را چنان بی تاب کرد
یک شبی در کلبه ی عشقِ تو مهمانت شوم
در خیالِ عشقِ خود پایِ مرا درگیر کن
تا که شکلِ دیگری از عهد و پیمانت شوم🦋🦋

چوخ مرسیلر اورگیمین بندی💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

دلبری دل خواهد و دلبر نشان از دلبری گر ز دلبر دل بری ، داری...

فردا اگر بدون تو باید به سر شودفرقی نمی کند شب من کی سحر شود...

سختی ولی سنجیدنت را دوست دارمفلسفه ای ، فهمیدنت را دوست دارم...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط