به.یادگاری.برای.عزیز.ازدست.داده.ام

ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود

من مانده ام مهجور ازو،درمانده و رنجور ازو
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود

گفتم به نیرنگ وفسون ،پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود

محمل بدار ای ساربان ،تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان،گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان،کز دل نشانم میرود

با این همه بیداد او،وان عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او،یا بر زبانم می رود

باز آی و بر چشمم نشین ،ای دل ستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
شعر از: سعدی
دیدگاه ها (۲۱)

لطفا.حمایت.بشه

صلوات یادت نره بر سرور دو عالم

دنیا زمانے تغییر خواهد ڪرد ، که زنانے همانند گذشته مربے و پر...

اگه.این پست گزارش.بخوره.میدونم.شما.از مردم.میترسید

🧡ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم...

ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط