ای ساربان آهسته رو

🧡
ای ساربان! آهسته رو
کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم،
با دل‌سِتانم می‌رود
من مانده‌ام مهجور از او،
بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او،
در استخوانم می‌رود
مَحمل بدار ای ساروان!
تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان،
گویی روانم می‌رود

#سعدی
دیدگاه ها (۰)

صدای قلبم را شنو به گوش دلکه بی تو میگوید خدا خدا هر دمرها م...

بعضی وقت‌ها باید، از همه چیزدست کشید بی اعتنا شد...!یک گوشه ...

چِ دردی میکشم از سردیِ رفتآرِ چشمآنی ،کِ عآشق می‌کند دل رآ و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط