𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭²
وارد شدیم و همینجوری داشتیم میرفتیم که تلفن سوهو زنگ خورد
سوهو: کوک حواست به سوجین باشه من میرم برمیگردم
رفت و از دیدگاه مون دور شد
با خجالت کنار کوک راه می رفتم که یهو وایستاد
کوک: نظرت چیه بستنی بخوریم؟
سوجین: ام...آره خوبه
کوک: همینجا وایستا الان میرم میگیرم میام
.
.
.
« ویو کوک »
بستنی رو بلاخره گرفتم و رفتم پیش سوجین
رفتم همون جایی که گفتم وایسته ولی نبود
کوک: سوجین، سوجیننننن( داد)
هرچی گشتم پیداش نکردم
.
یهو چشمم خورد به یه دختری که از پشت خیلی شبیه سوجین بود
تندی رفتم سمتشون که دیدم خود سوجینه
با خوشحالی دویدم سمتش که دیدم یه پسره دستش رو گرفته و به زور داره میبرتش یه جای خلوت
انقدر عصبی شدم که نفهمیدم کی بستنی ها از دستم افتاد فقط داشتم می دویدم
رسیدم بهشون آروم رفتم ببینم این پسره چیکار داره
دیدم سوجین هی داره میگه ولم کن ولی پسره گوش نمی کنه
دست پسره رفت روی لباس سوجین ، می خواست درش بیاره که دویدم سمت پسره و یقش رو گرفتم
کوک: داری چه گوهی می خوری هاااااا ( داد )
_ هی پیام بازرگانی ، تو چه کارشی که داری گوه اضافه می خوردی هااا؟
کوک: من همه کارشممممممم(داد)
چندتا مشت کبوندم به صورت پسره و رفتم سمت سوجین
نشسته بود روی زمین و داشت گریه می کرد
کوک: سوجین ، سوجین خوبی؟( آروم )
بجز صدای هق هق صدای دیگه ای ازش در نمی اومد

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
و ما کوک رو داریم که برای سوجین خانم جوش میاره😁
پارت بعدی رو دوست دارم😁💗
دیدگاه ها (۰)

من نتونستم؟هیچ وقت حرف های مردم رو جدی نگیر، ولی عاشق این اد...

😭 درخواست کردید بزارم #استوری_درخواستی

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭¹ امروز دوست داداشم میاد خونمون روی ...

" 𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝 " سوجین: دختری ۱۳ ساله ، کیوت، دارای ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط