عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم
به بالم می زند آتش ،کبوتر بازِ چشمانت
چه جانی میکَنَد از من ،دو زخمِ بازِ چشمانت
رفویم کاش می کردی به تاری از نخ مژگان
نمی بندد چرا زخم مرا ایجاز ِ چشمانت
بزن آتش بجان من که گُر میگیرم از سرما
به اشکی شعله می گیرم شبِ ابراز چشمانت
دو سیب از شاخه آویزان ، دو دست کال و نامیزان
چه کوتاه است صبر من ،، به پای ناز چشمانت
به حبس خویش محکومم به جرم «دوستت دارم»
رهایم کاش می کردی تو از آغازِ چشمانت
مژه بر هم مزن ،ترسم ،خیالم بشکند در تو
ندارم هیچ دمسازی به سوز و ساز چشمانت
من وُ این مَردمِ زنگی من و این نیشِ صد رنگی
شفایم کاش میدادی تو از اعجاز چشمانت
چه جانی میکَنَد از من ،دو زخمِ بازِ چشمانت
رفویم کاش می کردی به تاری از نخ مژگان
نمی بندد چرا زخم مرا ایجاز ِ چشمانت
بزن آتش بجان من که گُر میگیرم از سرما
به اشکی شعله می گیرم شبِ ابراز چشمانت
دو سیب از شاخه آویزان ، دو دست کال و نامیزان
چه کوتاه است صبر من ،، به پای ناز چشمانت
به حبس خویش محکومم به جرم «دوستت دارم»
رهایم کاش می کردی تو از آغازِ چشمانت
مژه بر هم مزن ،ترسم ،خیالم بشکند در تو
ندارم هیچ دمسازی به سوز و ساز چشمانت
من وُ این مَردمِ زنگی من و این نیشِ صد رنگی
شفایم کاش میدادی تو از اعجاز چشمانت
- ۳.۶k
- ۰۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط