به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نشد.
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد.
لب تو میوه ی ممنوع ، ولی لب هایم
هرچه ازطعم لب سرخ تو دل کند ، نشد.
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس ! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد.
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد.
خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها
عاقبت با قلم شرم نوشتند ، نشد...

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌・。゚★: *.#moonlight_00 ,
دیدگاه ها (۰)

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌(:🩵

همره موج می شوم راهی اوج می شومفوج به فوج می شوم باز مقابلم ...

‌در میانه این راه بی پایان ، گاهی تنها میمانم با سایه هایی ک...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط