نمیدانم اینبار از کجا شروع کنم

⁨ ⁨ ⁨ نمیدانم این‌بار از کجا شروع کنم؟؟
از پنجره‌ای که سال‌هاست
باز نشده،
و دلی که سال‌هاست
بسته نمی‌شود…
یا از جنگی که با خودم دارم؟

نه…
بهتر است این‌بار
از وادادنِ دلی بگویم
که دیگر جایی برای پنهان‌کاری ندارد.

اول از همه تو بگو
غمت چرا رها نمی‌کند مرا؟

شاید چون هنوز
میان همه‌ی رفتن‌ها و سکوت‌ها
من لابه‌لا گیر کرده‌ام؛
نه آن‌قدر رها که نبودنت را قبول کنم،
نه آن‌قدر بی‌جان که دیگر تپشی برایت بماند.
جایی میانِ یک پایانِ قطعی
و هزار احتمالِ مرده.

رهایم نمی‌کند
چون هنوز به نسخه‌ای از تو
چسبیده‌ام
که دیگر وجود ندارد؛
نه به آدمِ امروزت،
نه به صدای سردت،
نه به آن «فراموشم کن» ـ
به خاطره‌ای کمرنگ
که سال‌ها پیش
امنیت می‌داد،
نفس می‌داد،
نجات می‌داد.

آری…
جمله‌ی « فراموشم کن» را
خیلی تلخ گفتی؛
آن‌قدر تلخ
که من
حتی خودِ آن جمله را هم
نمی‌توانم فراموش کنم.

غمت رهایم نمی‌کند
چون هیچ‌چیز
جای خالی‌ات را پر نکرده؛
نه آدم‌ها،
نه حرف‌ها،
نه شب‌هایی که با قرص
خودم را خاموش کردم
تا چند ساعت
از اسمت دور بمانم.
اما خواب هم خیانت کرد
نفسِ تو را می‌دیدم
از پشتِ تاریکی
که صدا می‌زد
بی‌آنکه برگردی.

حقیقت این است:
غمت رها نمی‌کند
چون هنوز
جایی عمیق در من
به‌جای پذیرفتنِ پایان،
دارد عزای «شاید»‌ها را می‌گیرد:
شاید می‌ماندی،
شاید می‌فهمیدی،
شاید نمی‌گفتی فراموشم کن…

و این دردِ گیرمانده
نه می‌گذارد
فراموشت کنم،
نه می‌گذارد
به عقب نگاه کنم.

این
سخت‌ترین اعترافِ من است
.
.
.
.
.
سرد، خاموش، بی صدا 🌙
دیدگاه ها (۶)

در من کسی نفس می‌کشد که سال‌هاست مرده استحالا در منکسی راه م...

فرهاد و شیرین...❤️🎵🌹🎶💞...#fyp #اکسپلور #عشق #ترند #موزیک

دلنوشته های من

بسم الله الرحمن الرحیم نکات قرآنی :إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط