#کپشن.. ورق بزن
یه هفته ی قبل یکی از اقوام به رحمت خدا رفت.. حال خوبی نداشتم اما توی غسالخونه کنارش بودم. واسش زیارت عاشورا میخوندم و گریه میکردم.. واسم خیلی عزیز بود.. سادات خانومی مهربون و مادر💔 دست خودم نبود اینهمه دلتنگی.. بعد از غسل چنان این بانو چهره ی نورانی و زیبایی داشت که انگار نع انگار فوت شده..بچه هاش گریه میکردن و توی حال خودشون نبودن..من دلم نمیسوزه واسه ی بازماندگان وقتی عزیزی از دست میدن و گریه میکنن.. چون میدونم اکثرا واسه خودشون اشک میریزن که این هیچ سودی به حال مرده نداره.. داخل قبر که گذاشتن، و روشو پوشوندن، دو تا شاخه ی خیس رو داخل خاک فرو کردم و تا مدتی تنهاش نزاشتم و واسش یس و ملک خوندم.. روز پنجشنبه و شب تولد امام رضا ع بود که از دنیا رفت و همون شب به خاک سپرده شد..
غبطه خوردم بهشون که چقدر خاص و محترم بودن که توی چنین روز و چنین شبی بار سفر بستن🥀
دنیا میگذره و یهو واست تموم میشه..
گاهی به من میگن چقد از دنیا عقبم و این کارها و طرز فکر و پوششم رو یه نوع عقب موندگی ذهنی میدونن☺️ اما منم #تجربه_گرم.. و خوب میدونم دستش از دنیا کوتاهه،یعنی چی؟
خواستم بگم به خودمون، به خودتون بیاین قبل از اینکه دیر بشه..
بخدا تهش هیچکس و هیچی دستمونو نمیگیره جز اعمالمون🥃

#دختری_از_جنس_نور
دیدگاه ها (۰)

#ورق_بزن..کپشنمیگفت وقتی دیدم آدما، خودشون نبودن و هر کدوم ش...

غمگین ترین جمله ای ک هر وقت بشنوم بغضم بگیره:اگه مشکلات مردم...

#ورق_بزن.... #کپشنسخته..غسالی رو میگماما من بهش نیاز دارم.. ...

عجب...🐴😕😯🙁🤐😬🙄🤔🧐😕🤯😖😣😂#دختری_از_جنس_نور✨

تکپارتی یونگش

پارت ²⁵: توهم حس میکنی؟ (ساعت ۱۳)(خانه جیمز) خونه توی سکوت غ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط